خواب یک فرشته...شماره 2
وقتی اینجا از صدرای عزیزم عکس میگرفتم نیمه شب بود و نمیخوابید.میخواستم سرگرمش کنم تا بلاخره خوابش ببره.وتازه پسرکم یه عالمه هم اشک ریخت ولی بلاخره چرتش گرفت و من با توجه به بانمک بودن صحنه فوری عکسشو انداختم و فکر میکنم خدا این موقعیت رو جور کرد که این خواب با مزه ثبت بشه و یادگاری بمونه.چون به خدا اون لحظه اصلا به خواب یک فرشته فکر نمیکردم.ولی نمیدونم کدومشو انتخاب کنم واسه مدیریت محترم ؟شما چی میگین؟ نظر بدید تورو خدا ...
نویسنده :
مامان شهرزاد
3:48