خواب یک فرشته...شماره 2
وقتی اینجا از صدرای عزیزم عکس میگرفتم نیمه شب بود و نمیخوابید.میخواستم سرگرمش کنم تا بلاخره خوابش ببره.وتازه پسرکم یه عالمه هم اشک ریخت ولی بلاخره چرتش گرفت و من با توجه به بانمک بودن صحنه فوری عکسشو انداختم و فکر میکنم خدا این موقعیت رو جور کرد که این خواب با مزه ثبت بشه و یادگاری بمونه.چون به خدا اون لحظه اصلا به خواب یک فرشته فکر نمیکردم.ولی نمیدونم کدومشو انتخاب کنم واسه مدیریت محترم ؟شما چی میگین؟ نظر بدید تورو خدا
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی