صدرای من از تولد تا 6 ماهگی...شماره 3
صدرای مامان امسال سر سفره هفت سین ما یه فرشته ناز شیطون هم نشسته بود که دیدن و بغل کردنش بزرگترین عیدی خدا بود و هست... بعد از سال تحویل با مامان بزرگ بابا بزرگ مامانیت تماس گرفتیم و سال جدید رو تبریک گفتیم و فرداش هم رفتیم منزل بابا بزرگ باباییت عیددیدنی... همه اونجا بودن:آقای اردلان و ایران جون و رکسانا از تهران.آقا بابک و شیرین جون از شیراز.نازی خانم جون و پسرشون آقا پیام از آمریکا.وخاله توران و عمه مهین اینا و...ولی چشم همه به تو بود و همه منتظر دیدن تو بودن و از وقتی وارد شدیم تا لحظه برگشتنمون همش دست به دست میشدی عزیزم ولی تو بغل نازی جون یه آرامش خاصی داشتی و از ماساژهای حرفه ای ک...
نویسنده :
مامان شهرزاد
6:08